برو...


رویای خیس

برو ، برو تا ديگر اشكان تو بر روي گونه زيبايت پا نزارند . برو و دستان لطيف و مهربانت را در دستان خسته من نگذار. برو چون نمي خواهم كوله با غم هايم رو دوش تو باشد و غم هاي مرا نيز هم تحمل كني . برو زيرا بي من فردايي روشن تري در انتظارت هست ، فردايي پر ستاره ، فردايي زيبا ، فردايي شاد.

برو و بدان كه جدايي ما بهتر است تا بودنمان ، زيرا نمي خواهم به من مبتلا شوي.

برو و از من فقط خاطرات برا تو و غم دوريت براي من . برو و پشت سرت را هم حتي براي يك لحظه نگاه نكن و قسم مي دهمت حتي براي آخرين بار اسمم را صدا نكن .

برو و نگران من نباش من بشكنم برنجم ، فداي تار موهات ، مهم تويي نرنجي برس به آرزوهات . مواظب خودت باش و بدان دوستت دارم و هنوز هم دارم اما بدان رفتنت آسان نيست اما برو ……………….



نظرات شما عزیزان:

nazanin
ساعت12:35---27 بهمن 1390
وبت محشررررررررررره به منم سر بزن واقعا خوشم اومد

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت 12:11 توسط داوود میرزایی| |


Power By: LoxBlog.Com